دیکشنری
داستان آبیدیک
say a word
se͡i ʌ wɜɹd
فارسی
1
عمومی
::
حرفیبزنید، چیزی بگویید، فرمایشی بكنید، سخنی بگوی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
SAWTOOTH WAVE
SAWYER
SAXATILE
SAXHORN
SAXICOLINE
SAXICOLOUS
SAXIFRAGE
SAXIFRAGOUS
SAXON
SAXOPHONE
SAXOPHONE TYPE
SAXOPHONIST
SAXTUBA
SAY
SAY A MOUTHFUL
SAY A WORD
SAY ABOUT
SAY AGAINST
SAY CHEESE
SAY FOR
SAY GRACE
SAY HELLO TO
SAY IN A ROUNDABOUT WAY
SAY IN PLAIN ENGLISH
SAY IN PLAIN LANGUAGE
SAY IT FRANKLY
SAY NO MORE
SAY ONE'S PIECE
SAY OUT LOUD
SAY OVER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید